آبان، ماه خسته ای است
بس است دیگر
خسته شدم
از تو
از سرودن لحظه لحظه رفتنت
از خوانش همهی آنچه بودم
خستهام
از ماندنی که در فتنت بود
خستهام
دیگر جستجویت نمیکنم
در میان خوکا و سگان
بس است
خستهام
دمی آرام بگیر
بگذار نفسی تازه کنم
در این برهوتی که در دامنم نهادی

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم آبان ۱۳۹۱ ساعت 21:46 توسط farid
|
