تنت را نمی‌خواهم

تشنه‌ی لبانت نیستم

پستان‌هایت به چه کارم آید؟

تهی

تهی

تهی

سر بر شانه‌ام بگذار

اشکی بریز

آرام بگیر

تن خسته‌ات را

جانم بده

انسانم بده