گزارشی از حوالی آن بعدازظهر یخ زده
میگذرد
بی تو
به یادت
کنارت
دست یخ زدهام را به تو میسپارم
به امید گرمای نگاهت
از آن سوی میلیاردها سال
آنکه میگفت
خاک سرد است
تو را ندیده بود انگار
شعرت را اگر نگویم
هر سال
زمستان میماند در من

+ نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم آذر ۱۳۹۱ ساعت 23:13 توسط farid
|