تخته نرد بازی کرده ای؟ تقریبا بازی مردانه ای به نظر می رسد. با آنکه زور بازو نمی خواهد، اما بیشتر در جمع های مردانه می توانی ببینی و گاه و بی گاه از بازی دختری که رویت را کم کرده، متعجب می شوی. بازی غریبی است. همانقدر ساکن و آرام است که اضطراب آور هم هست. همانطور که اول بازی، زیر لب می گویی "با اجازه" همانقدر هم می توانی متقلب باشی. مرافعه و کل انداختن هم که نیمی از بازی است!

می گویند فلان پادشاه هندوستان، شطرنج را اختراع کرد و برای بهمان پادشاه ایران فرستاد و ادعا کرد که "کاملترین" بازی جهان را خلق کرده است. آن بهمان پادشاه ایرانی هم می نشیند هی فکر می کند،هی فکر می کند و آخر سر "تخته نرد" را می سازد و می گوید "این" کاملترین بازی جهان است.

در تخته، چیزی وجود دارد که در دست توست، اما باید رهایش کنی و بگذاری برود تا راهت را نشانت بدهد. این "چیز" همانقدر که در تملک توست، در اختیارت نیست. رهایش که کردی، می چرخد و می چرخد و می رود تا آخر، گاهی به گوشه و کنار می خورد و آرام می گیرد و می گیوید "این است، حالا بازی کن. حالا مهره هایت را تکان بده، حواست جمع باشد اما. بهترین بازیت را رو کن". 

آن "چیز" همان "چیزی" است که یا با تو هست، یا نیست. دوست است و دشمن قرار و بی قراری. درد است و درمان. این "چیز" همانی است که...


پ.ن: همین دیگه